فهرست مطالب

تعلیم و تربیت - سال سی و پنجم شماره 3 (پیاپی 139، پاییز 1398)

فصلنامه تعلیم و تربیت
سال سی و پنجم شماره 3 (پیاپی 139، پاییز 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/09/10
  • تعداد عناوین: 7
|
  • سمانه سادات موسویان، ابراهیم طلایی*، هاشم فردانش، ابوالفضل بختیاری صفحات 9-34

    هدف اصلی این پژوهش بررسی دیدگاه معلمان و دانش آموزان در زمینه طراحی آموزشی همدلانه است. رویکرد پژوهش، کیفی و روش آن پدیدارنگاری است. جامعه پژوهش معلمان و دانش آموزان شهر تهران بودند که برای انتخاب معلمان از روش نمونه گیری گلوله برفی و برای دانش آموزان از روش ترکیبی استفاده شده است. به منظور گرد آوری داده ها از مصاحبه های نیمه ساختارمند استفاده شده و داده های به دست آمده با روش های کدگذاری باز و مقوله بندی توصیفی و نیز برونداد استنتاجی در نرم افزار MAXQDA کدگذاری و تحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهند که طراحی آموزشی همدلانه از دیدگاه معلمان، به دو شیوه کلی ایجابی و سلبی شکل می گیرد. طراحی همدلانه ایجابی شامل   فراالگویی، مشارکتی، ذهنی و یادگیرنده- محور است. طراحی همدلانه سلبی، شامل طراحی غیرمنعطف، طراحی غیرضروری و طراحی هدف- محور است. دانش آموزان معتقدند در طراحی همدلانه نقش معلم باید از دانش آموز مجزا شود. دانش آموزان نقش معلم را در دو بعد اخلاق حرفه ای و مهارتهای حرفه ای می بینند. مهارت حرفه ای معلم شامل برنامه ریزی، روش تدریس، مدیریت، روزآمد بودن اطلاعات و سواد علمی بالا، درس پژوهی و سوابق کاری است. بعد اخلاق حرفه ای نیز شامل مولفه هایی مانند خودشناسی، انعطاف پذیری، قانون پذیری، وجدان کاری، حسن رفتار و انگیزه شغلی است. نقش دانش آموزان نیز در یک آموزش موثر شامل همکاری، یادگیری و درک، انگیزش، عملکرد مناسب، قانون مداری، انضباط و تلاش است. در پایان به منظور طراحی آموزشی مبتنی بر همدلی، چارچوبی جدید برای طراحی همدلانه  چهارلایه ای با ابعاد مربوطه ارائه شده است.

    کلیدواژگان: پدیدارنگاری، طراحی آموزشی، طراحی آموزشی همدلانه، همدلی
  • حسین عبدالهی*، یونس صحرانورد نشتیفانی، عباس عباس پور، اصغر مینایی، خلیل غلامی صفحات 35-58

    پژوهش حاضر با هدف کاوش زمینه های فرهنگی توسعه رهبری توزیع شده در مدارس ابتدایی شهر تهران به شناسایی چالشها و مشکلات فرهنگی مدارس ابتدایی شهر تهران پرداخته است. در این پژوهش روش کیفی با رویکرد نظریه برخاسته از داده ها به کارگرفته شده است. جامعه مورد مطالعه همه کارکنان مدارس ابتدایی شهر تهران بود که به روش نمونه گیری هدفمند و راهبرد نظری، 16 معلم، 8 معاون و 8 مدیر از مناطق 2، 6 و 11 انتخاب شدند. روش گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختارمند بود. داده ها به روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شدند. در مرحله کدگذاری محوری 19 مقوله اصلی استخراج و مدل زمینه های فرهنگی مدارس ابتدایی شهر تهران طراحی شد. این مقوله ها درک، معنا و تفسیر کارکنان مدارس ابتدایی شهر تهران را از زمینه های فرهنگی نشان می دهند. سپس، در مرحله کدگذاری گزینشی مقوله هسته ای (کانونی) که انتزاع شده تمام مقوله های اصلی بود، تحت عنوان حاکمیت فضای فردگرایانه استخراج و نظریه یکپارچه تدوین شده به صورت روایتی ارائه شد. در پایان با توجه به تحلیل زمینه های فرهنگی شرایط پیاده سازی رهبری توزیع شده در مدارس ابتدایی مورد بررسی قرارگرفت.

    کلیدواژگان: زمینه های فرهنگی، رهبری توزیع شده، مدارس ابتدایی، نظریه برخاسته از داده ها
  • آزاده قندهاری، محمود مهرمحمدی*، ابراهیم طلایی، سجاد فرجی دیزجی صفحات 59-78

    پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی تلفیق تربیت اقتصادی در دوره ابتدایی در کشورهای اسکاتلند، چین، استرالیا و ایران انجام شده است. این پژوهش، پیمایش تطبیقی است و اطلاعات مورد نیاز برای پاسخگویی از طریق پایگا ه های اینترنتی مانند سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، شبکه بین المللی آموزش مالی و سایتهای آموزش و پرورش کشورهای مورد مطالعه گردآوری شده است. الگوی مورد استفاده، الگوی بردی است. براساس این الگو ابتدا اطلاعات مورد نیاز درباره تجربیات کشورهای مختلف از منابع معتبر گردآوری و تفسیر شدند، سپس در مرحله مجاورت، تفاوتها و شباهتها مطرح و در مرحله آخر داده های حاصل از تفسیر و همجواری مورد مقایسه و تطبیق قرار گرفته اند. از میان کشورهای جهان، سه کشور اسکاتلند، چین و استرالیا با واحد تطبیق نظامهای آموزشی(غیرمتمرکز) و به دلیل تلفیق کامل تربیت اقتصادی در برنامه درسی انتخاب و دلالتهای آن برای تربیت اقتصادی در ایران نیز مطرح شده است. نتایج پژوهش حاکی از آنست که اشتراک کشورهای منتخب در اهداف تربیت اقتصادی در دو حیطه دانش و مهارت است و تفاوت سه کشور، در تاکید کشور استرالیا بر توانایی به  کارگیری دانش، مهارت و ارزشها به صورت توامان می باشد. در زمینه شیوه سازماندهی، تلفیق درون موضوعات درسی مختلف به ویژه درس مطالعات اجتماعی به منزله موضوع درسی مشترک میان کشورها مطرح است و نهایتا در زمینه فرصتهای یادگیری بر استفاده از روش های فعالیت- محور، کاوشگری، پرسشگری و مناظره همراه با فناوری های اطلاعات و ارتباطات تاکید شده و تفاوت در ارج نهادن کشور چین به سواد اقتصادی در حکم یک فعالیت فوق برنامه است.

    کلیدواژگان: تلفیق برنامه درسی، تربیت اقتصادی، دوره ابتدایی
  • مریم رئوف ملایری، سعید بهشتی*، حسین اسکندری، عباس عباس پور صفحات 79-100

    پژوهش حاضر  مطالعه ای کیفی به روش تحلیل محتوای کوربین از نوع توصیفی کاربردی است که به ارائه الگوی شایستگی های مورد انتظار برای دانش آموزان دختر مدارس اسلامی دوره متوسطه شهر تهران و دلالتهای آن در محتوای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می پردازد. جامعه هدف افراد متخصص و مطلع در حوزه های روانشناسی، علوم تربیتی، مطالعات اسلامی و مشاور تربیت اسلامی در مدارس دخترانه متوسطه تهران بود. 18 متخصص در زمینه  موضوع موردمطالعه به صورت هدفمند انتخاب شدند و مورد  مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند  قرار  گرفتند و نمونه گیری تا  اشباع  داده ها ادامه  یافت. مصاحبه ها پس از ضبط، بازنویسی و با نرم افزار MAXQDA کدبندی و تحلیل شدند. برای اعتبارسنجی یافته ها از شاخص گوبا  و  لینکلن استفاده  شده است. از یافته های  حاصل از تحلیل محتوای کیفی پنج طبقه  اصلی شامل  حیطه بینش و تربیت  دینی، حیطه هویت و کرامت انسانی، حیطه سلامت جسمی- روانی، حیطه توانمندی ها و مهارتها و حیطه اخلاق و عمل و 22 زیرطبقه در موضوع موردپژوهش به دست آمد. بر اساس یافته های به دست آمده در زمینه تربیت یافته مطلوب و مقایسه آن با محتوای سند تحول بنیادین آموزش وپرورش مشخص شد که میان مولفه های تبیین شده در این نوشتار و سند تحول بنیادین، مفاهیم مشترکی وجود دارد. نتایج این بررسی می تواند گامی اجرایی در تحقق بخشیدن به گزاره های ارزشی و اهداف کلان سند تحول بنیادین آموزش وپرورش باشد.

    کلیدواژگان: الگوی شایستگیهای مورد انتظار، مدارس متوسطه دختران، سند تحول بنیادین آموزش وپرورش
  • جمال سلیمی* صفحات 101-126

    هدف این پژوهش، مطالعه ادراک و فهم معلمان از مفهوم «صلاحیت تربیتی-آموزشی»   با استفاده از روش پدیدارنگاری است. گستره و میدان پژوهش شامل دانشجو- معلمان مرکز پسرانه دانشگاه فرهنگیان و  معلمان مرد مشغول به کار (دارای سابقه خدمت 5 الی 10 سال) در مقطع ابتدایی شهر سنندج بود. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند، مشارکت کنندگانی انتخاب شدند و فرایند گردآوری داده ها ادامه یافت تا در نهایت، براساس الگوی اشباع نظری، 16 دانشجو-معلم و 15 نفر از معلمان مشغول به فعالیت با استفاده از روش مصاحبه نیمه ساختارمند، مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها با روش آنالیز موضوعی برای شناسایی دسته ها و تمهای  اساسی بررسی شدند و پس از مشخص شدن کدهای اصلی و مضامین برجسته آنها، افقهای درونی و بیرونی ترسیم شدند و فضای نتیجه پژوهش برای هر دو گروه طراحی شد. در بخش نتیجه گیری، با بهره گیری از روش تحلیل تطبیقی تصورات و تجربه دو دسته از دانشجو معلمان و معلمان شاغل، مطالعه و شباهتها و تفاوتهای آنها مشخص شد. نتایج تحقیق بیانگر آن است که دانشجو-معلمان صلاحیت  معلمان را در چهار مضمون اصلی دسته بندی کرده اند: دارا بودن ویژگی های مطلوب معلمی، آمادگی حرفه ای برای  تدریس و آموزش، پاسخگویی به خواسته های محیط در حال تغییر و توانایی تعامل و ارتباط مثبت با دیگران. همچنین گروه دوم، یعنی معلمان مشغول به کار نیز صلاحیتهای تدریس معلمی را در چهار طبقه توصیفی توانایی تاثیر گذاشتن بر محیط و ذینفعان، دانش و توانایی برقراری روابط مثبت  و سازنده، ظاهر شدن در نقشهای چندگانه و رعایت اصول حرفه ای تدریس دسته بندی کردند.

    کلیدواژگان: صلاحیت تربیتی، صلاحیت تدریس، پدیدارشناسی، تصور و ادراک
  • لیلا ولی زاده، حمید رحیمیان*، عباس عباس پور، علی خورسندی طاسکوه، قدسی احقر صفحات 127-146

    هدف از این پژوهش ارائه چارچوب مدیریت اثربخش در مهدهای کودک است، زیرا مهدهای کودک نقشی بسیار اساسی در رشد همه جانبه کودکان دارند. در واقع مهدکودکی را می توان کارآمد دانست که از سبک و الگوی مدیریتی اثربخش برخوردار باشد. پژوهش حاضر با به کارگیری روش فراترکیب، 163 مقاله و منبع در حوزه مدیریت مراکز نگهداری و آموزش کودکان را مورد ارزیابی قرار داده است. طی مراحل فراترکیب، 55 منبع و مقاله با معیارهای مورد پذیرش، منطبق بود. در نتیجه ترکیب یافته ها، یازده مولفه و 175 کد یافت شد که عمومیت بیشتری داشتند و دربرگیرنده عوامل داخلی(مدیر، مربی، والدین، کودکان، کیفیت خدمات) و عوامل خارجی (نظام حاکمیتی، ارزشها و فرهنگ جامعه، سایر مهدهای کودک، دانشگاه های علوم تربیتی، سازمان صدور مجوز فعالیت، سایر سازمان های مرتبط با کودکان) بودند. پس از آن با روش آنتروپی شانون ضریب اثر کدها تعیین شد و چارچوب مدیریت اثربخش در مهدکودک نیز به شکل مفهومی ارائه شد. یافته های پژوهش انجام شده نشان دادند که بر اساس ضرایب به دست آمده، کدهای مهارتهای مدیریتی مهدکودک در عوامل داخلی، بیشترین ضریب اهمیت و حمایت نظام حاکمیتی نیز در عوامل خارجی مهدکودک بیشترین ضریب اهمیت را به خود اختصاص داده است.    از این رو، توجه سازمان مجوز دهنده و جامعه دانشگاهی به مجهز کردن مدیران مهدهای کودک به مهارتهای مدیریتی و حمایت همه جانبه نظام حاکمیتی کشورها از مهدهای کودک در اثربخشی مدیریت مهدکودک و در نتیجه افزایش کودکان بهره مند از خدمات و آموزشهای پیش از دبستان حائز اهمیت است.

    کلیدواژگان: اثربخشی، مدیریت، مهدکودک، فراترکیب، آنتروپی شانون
  • مریم زندکریمی*، بهیه پرورش، سعید فرحبخش، مریم کاظمی، ایرج نیک پی صفحات 147-168

    در عصر حاضر جلوگیری از بی تفاوتی سازمانی و شیوع آن در میان کارکنان موضوعی مهم برای مدیران سازمانهاست.  به همین سبب پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میان رهبری موثق و بی تفاوتی سازمانی با نقش میانجی توانمندسازی روانشناختی در میان معلمان دوره ابتدایی شهر کرمانشاه انجام شده است. این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی است و جامعه آماری آن همه معلمان دوره ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی97-1396 (5076 نفر) بودند. نمونه آماری 361 نفر بود که با فرمول کوکران و   به روش طبقه ای با حجم متناسب انتخاب شده است. برای گردآوری داده ها از ابزار  پرسشنامه استفاده شده است. برای بررسی رهبری موثق از پرسشنامه والمبوا، آوولیو،گاردنر، ورنزینگ و پیترسون(2008)، برای بررسی بی تفاوتی سازمانی از پرسشنامه دانایی فرد، حسن زاده و سالاریه (1389) و برای بررسی توانمندسازی روانشناختی نیز از پرسشنامه توانمندسازی روانشناختی اسپریتزر و میشرا(1995) استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها، روش مدل یابی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی smartpls2 به کار رفته است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که میان رهبری موثق و بی تفاوتی سازمانی(0/208- =β) رابطه وجود دارد. میان رهبری موثق و توانمندسازی روانشناختی(0/598=β) رابطه وجود دارد. میان توانمندسازی روانشناختی و بی تفاوتی سازمانی (0/726- =β) رابطه وجود دارد. همچنین میان رهبری موثق و بی تفاوتی سازمانی با نقش میانجی توانمندسازی روانشناختی (0/641- =β)رابطه وجود دارد. در این رابطه، وقتی که توانمندسازی روانشناختی به مثابه متغیر میانجی وارد معادله می شود، دارای قدرت بیشتری است. به عبارت دیگر، می توان گفت که رهبری موثق با نقش میانجی توانمندسازی روانشناختی سبب کاهش بی تفاوتی سازمانی در میان معلمان می شود.

    کلیدواژگان: بی تفاوتی سازمانی، رهبری موثق، توانمندسازی روانشناختی
|
  • S.S. Moosaviyaan, E. Talaa’Ee*, H. Fardaanesh, A. Bakhtiyaari Pages 9-34

    To present a framework for compassionate teaching, the views of teachers and students on the topic were sought. These informants were chosen from among their corresponding populations in Tehran, using the snowball and mixed methods. Semi-structured interviews were used to gather the needed data. To analyze the data open coding and descriptive categorization were utilized. Results show that from the teachers’ perspective the design of compassion-based teaching has two general methods one that emphasizes cooperation and student-centeredness, while the other is goal-oriented and emphasizes lack of flexibility and unnecessary designing. In students’ view, teacher’s bi-dimensional role is separated from that of the student. The moral dimension includes flexibility, being conscientious, motivated, and law-oriented, while the skill dimension includes skills like planning, teaching, managing, and being knowledgeable. Students’ role emphasizes cooperation, motivation, learning and good performance, discipline, and hard work. Based on these findings, a four layer framework for compassion-based teaching is presented.

    Keywords: phenomenology, instructional design, compassion-based teaching, compassion
  • H. Abdollaahi*, Y. Sahraanavard Nashtifaani, A. Abbaaspoor, A. Minaa’Ee, K. Gholaami Pages 35-58

    In order to explore the cultural domains of Tehrani elementary schools vis-à-vis distributed leadership, a sample of 16 teachers, 8 assistant principals, and 8 principals was selected purposefully from districts 2, 6, and 11. The informants were interviewed in a  semi-structured fashion. Data analyses revealed 19 main factors upon which a model for the cultural domains of the elementary schools in Tehran was developed. These factors stem from the respondents’ understanding and interpretation of the school cultural aspects. In the selective coding stage a central factor from among all the main factors, namely the dominance of an individualistic atmosphere, was extracted, upon which a theoretical narrative is developed. Finally, in the light of the analyses of the schools’ cultural aspects, the possibilities of implementing distributed leadership in Tehrani elementary schools is discussed.

    Keywords: cultural domains, distributed leadership, elementary schools, grounded theory
  • A. Ghandhaari, M. Mehrmohammadi*, E. Talaa’Ee, S. Faraji Dizaji Pages 59-78

    Given the importance of economic training, it has been successfully incorporated in the elementary school curricula in Australia, China, and Scotland. However, the absence of such topic within the Iranian curriculum requires a model based on the successful experiences of these countries. The selected three curricula were initially described, then interpreted, categorized, and finally compared and contrasted. The similarity between the selected countries seem to be in the goals of economic training which are defined in the two domains of knowledge and skills, while their difference is in Australian emphasis on the concurrent use of all three domains of knowledge, values, and skills. In the way of organization having a common course in social studies, and in the area of learning opportunities, the emphasis on activity, inquiry, debate, and their related technologies are other similarities. China stands aside when it comes to valuing economic literacy as an extra-curricular activity.

    Keywords: integrated curriculum, economic training, elementary school
  • M. Ra’Ouf Malaayeri, S. Beheshti*, H. Eskandari, A. Abbaaspoor Pages 79-100

    To construct a model in which competencies expected from female high school students are outlined, from among all experts in psychology, education, Islamic studies, and Islamic counseling working in Tehran high schools, 18 were  initially and purposefully selected and then interviewed extensively on the topic. The sampling and interviewing continued to the point of saturation. Content analyses of the responses yielded five main categories and 22 subcategories in which competencies are categorized. The main categories consist of the following: religious outlook and training, human identity and benevolence, physical/psychological health, skills and capabilities, and morality and moral behavior. A perusal of the Fundamental Reform Document of Education revealed that much of the competencies outlined by the experts in this study match those mentioned in this document. Hence, the findings can be used in implementing the reforms outlined therein.

    Keywords: expected competencies model, girls high schools, Fundamental Reform Document of Education
  • J. Salimi * Pages 101-126

    If professional competencies were of any importance in any educational environment, they would be clearly and emphatically covered in teacher training and in-service training programs in that environment, leading to a common perception among both working teachers and student-teachers. To explore this situation here in Kordestan, a group of 16 student-teachers and 15 working teachers were interviewed in a semi-structured manner. Data analyses led to the identification of themes and their classification across both groups. Comparison of the two sets of data reveals that the student-teachers perceive professional competency to be having a teacher’s characteristics, professional preparedness, response to the changing environmental demands, and the ability in interacting and communicating with others positively. The other group, on the other hand, perceive competency as being able to impact the environment and the potential beneficiaries, knowledge and ability to communicate positively, appearing in multiple roles, and abiding by the professional principles.

    Keywords: developmental competency, teaching competency, phenomenology, perception
  • L. Valizaadeh, H. Rahimiyaan*, A. Abbaaspoor, A. Khoorsandi Taskooh, G. Ahghar Pages 127-146

    Given the importance of care centers in helping with the children’s developmental processes, the management style and model employed therein becomes crucial in terms of its effectiveness. To define a framework for effective management in child care centers, a set of 163 articles/documents was reviewed and 55 of them, meeting the predetermined criteria, were identified. By synthesizing the findings of these studies 11 components along with 175 factors were discovered. These included internal factors such as the teacher and the administrator, as well as external factors like governmental system, general culture, and universities. The impact indices of all factors was determined in order to present a conceptual framework for effective management of a child care center. From among internal factors managerial skills, and from among external ones, governmental support were identified as the most important. Thus, it is recommended that the certifying agencies and the university community pay closer attention to these factors in order to improve the quality of these centers.

    Keywords: effectiveness, management, child care center, meta-synthesis, Shannon entropy
  • M. Zand, E Karimi*, B. Parvaresh, S. Farahbakhsh, M. Kaazemi, I. Nikpey Pages 147-168

    The widespread organizational indifference is of great concern to contemporary organizational leadership, leading to attempts at finding ways of preventing or controlling it. In this research the mediating role of psychological empowerment between leadership and indifference is examined. The respondents to a set of questionnaires on the three constructs are a sample of 361 elementary school teachers selected randomly and categorically from among all 5076 such teachers in Kermanshah. Data analyses revealed a probable reduction in organizational indifference as a result of authentic leadership since such leadership apparently leads to psychological empowerment, and this to lower indifference.

    Keywords: organizational indifference, authentic leadership, psychological empowerment